علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره
آبجی عفیفهآبجی عفیفه، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
شریفه بانوشریفه بانو، تا این لحظه: 4 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک، علی من

سلام.مامان یه فرشته پاک، که میخواد خاطرات پسر کوچولوش جاودانه بشه

روز مادر

سه شنبه، روز مادر بود. خدا رو هزاران هزار بار شکر میکنم که با اومدن شما و ابجی منم مادر شدم. بابا جون مهربون، امسال منو با جشن خودمونی وهدیه خیلی خیلی شرمنده کردن. یادت باشه روزی که شدی مرد خونه، برای خانوم خونه ات، جشن و هدیه بگیری. یادت نره شیر مرد من. همه تونو دوست دارم... ...
9 اسفند 1397

برف بازی

سلام نازنینم. یک هفته مشهد بودیم و شکر خدا هوا عالی بود . کلی خوش گذشت. دورهمی دوستانه داشتیم، برف اومد ، حرم رفتیم توی روز برفی و کلی خاطره ساز شد. اما اصلش، روز برگشت بود که توی حاده، یه قسمت برف اومد بود حسابی، ماهم وایسادیم به برف بازی. شما و ابجی هم ادم برفی ساختین و. خوش گذروندین. اینم خرگوش برفی که بابایی درست کردن. اینم ابجی و شما با کمک من درست کردین. ان شاءالله همیشه زمستونامون پر برف باشه و شماها به آرزوتون برسین. ...
9 اسفند 1397

تولد خودمونی

سلام پسر قشنگم. روز تولدت، رفتیم مشهد . ساعت حدود دو و نیم رسیدیم.رفتیم خونه اقاجون ناهار خوردیم. بابا گفتن یه استراحتی بکنم بریم حرم. ماهم رفتیم خونه دایی جون ، شماها کلی بازی کردین. بعدش رفتیم حرم، نماز جماعت خوندیم . از اونجا هم رفتیم راه آهن برای شما و ابجی جون کفش خریدیم. توی راه که میرفتیم سمت خونه پدرجون، بابایی یه کیک خریدن و رفتیم خونه پدرجون. عزیز جون اینا هم که دیدن تولده، زنگ زدن عمه ها اومدن و یه دورهمی کوچیک گرفتیم. عکسات بار گزاری نمیشن. مطلب جداگانه عکس میذارم.
9 اسفند 1397
1